دوزبانگی

جستجوی اصطلاحات واژه نامه (عبارت منظم مجاز است)

واژه نامه ها

دوزبانگی کلیک ها: 736
مترادف ها: Bilingualism

پديده اي است جهاني که در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد و عبارت از حالتي است که فرد به زبان ديگري غير از زبان مادري خود آموزش مي بيند.

به عبارت دیگر، توانایی فرد در استفادۀ روزمره از دو زبان به مثابۀ زبان مادری

زبان مادري اولين زبان آموخته شده توسط فرد است، زباني که فرد بدان تکلم مي‌کند، با آن رشد مي‌يابد و عناصر فرهنگي و اجتماعي محيط خود را توسط آن دريافته، لمس کرده و با آن هويت مي‌يابد. اما در بسياري از کشورها و از جمله کشور ما، زماني که کودک به سني مي‌رسد که بايد تحت آموزش رسمي قرار گيرد، با زباني غير از زبان مادري خود و با زباني که در سراسر کشور به عنوان زبان رسمي شناخته شده و از لحاظ نظام آوايي- واژگاني و دستوري متفاوت از زبان مادري اوست، آموزش مي‌بيند و از اين مرحله است که پديده دو زبانگي مطرح مي‌شود.

 

انواع دوزبانگی به چه دسته هایی تقسیم می شوند؟
بسته به سن فردی که زبان دوم را یاد گرفته است، دسته های مختلفی برای دو زبانگی وجود دارد.

دو دسته کلی دو زبانگی زودهنگام و دیرهنگام دو اصطلاح عمومی هستند که دیگر انواع دوزبانگی را نیز در خود جای می دهند.

همچنین بسته به رابطه و سطح همبودی زبان هایی که فرد صحبت می کند، می توان بین دوزبانگی افزایشی و کاهشی نیز تمایز قائل شد.

در نهایت در مورد دوزبانگی منفعل صحبت خواهیم کرد.

 

دوزبانگی زودهنگام
به کودکانی گفته می شود که زبان دوم را قبل از سن شش سالگی و به شکل زبان مادری فراگرفته اند.

این نوع دوزبانگی همانی است که بزرگسالان به آن حسادت می کنند.

کودک زبان را به کمترین تلاش و زحمت، به صورت پروسه ای طبیعی، با بالاترین صحت و دقت در دستور زبان و آواها فرامی گیرد.

برای یادگیری دو زبان، تنها کاری که کودک باید انجام دهد این است که به صحبت های اطرافیان گوش دهد.

این دسته به دو نوع دیگر تقسیم می شود:

دوزبانگی همزمان:
یادگیری همزمان دو زبان از زمان تولد یکی از دیگر انواع دوزبانگی است.

این وضعیت بیشتر در خانواده هایی دیده می شود از دو ملیت مختلف هستند و هر یک به زبان مادری خود با کودک حرف می زنند.

روش یک والد-یک زبان و زبان اقلیت در خانه از جمله این روش هاست.

در روش اول مادر و پدر هر یک به زبان مادری خود با فرزندشان حرف می زنند. در روش دوم، زبان اقلیت در خانه توسط همه اعضای خانواده به کار می رود و زبان اکثریت در جامعه و در حضور دیگران مورد استفاده قرار می گیرد.

دوزبانگی متوالی:
یکی از دیگر انواع دوزبانگی زمانی است که کودک هنوز در حال محکم کردن پایه های زبان اول خود است که یادگیری زبان دوم را آغاز می کند.

این روند باید در شش سال اول زندگی کودک رخ دهد.

با این حال، همواره یکی از زبان ها به زبان غالب تبدیل می شود.

این مدل بیشتر در مورد کودکانی صدق می کند که در چند سال اول عمر خود به کشور دیگری مهاجرت می کنند که به زبانی غیر از زبان مادری آنها صحبت می کنند.

بنابراین، کودک احتمالا در مهدکودک یا مدرسه یادگیری زبان دوم را آغاز می کند.

در ابتدا کودک گیج می شود.

حتی برخی از آنها وارد دوره سکوت می شوند و در تنهایی زبان را تمرین می کنند.

اما به زودی بر زبان ها مسلط می شوند و به تعامل با جامعه بازمی گردند.

 

دو زبانگی دیرهنگام:
از دیگر انواع دوزبانگی زمانی است که فرد زبان دوم را پس از شش سالگی یاد می گیرد.

در این مرحله، شخص به طور کامل بر یک زبان تسلط دارد و از آن برای عنوان مرجعی برای یادگیری زبان دوم استفاده می کند.

روش های مختلفی برای یادگیری دیرهنگام زبان دوم وجود دارد که رایج ترین آنها شرکت در کلاس است.

بسیاری از مهاجرانی که برای کار و تحصیل از کشور خود خارج می شوند، در این دسته قرار می گیرند.

هر چند این دسته زبان آموزان به میزانی از تسلط در زبان دوم می رسند، اما گاهی کاملا محتمل است که زبان اول با زبان دوم تداخل پیدا می کند.

این امر به اشتباهات دستوری و تلفظی در زبان دوم منجر می شود.

 

دوزبانگی افزایشی:
از انواع دوزبانگی است که به شرایطی گفته می شود که فرد زبان دوم را به نحوی فراگرفته است که مهارت او در زبان اول آسیبی ندیده است.

در واقع، شخص می تواند از هر دو زبان با مهارت بالا و به صورت مادری، در جای درست و بدون اشتباه، استفاده کند.

 

دو زبانگی کاهشی:
در این حالت زبان دوم بر زبان اول تاثیر منفی می گذارد.

هر چه تسلط فرد در زبان دوم بیشتر می شود، مهارت او در زبان اول کاهش می یابد.

این نوع دو زبانگی در گروه هایی دیده می شود که زبان مادری (اول) آنها به عنوان زبان اقلیت به کار می رود.

فراموش کردن یا کاهش تسلط به زبان اول باعث نگرانی والدین می شود.

 

 

دو زبانگی منفعل:
یکی از انواع دوزبانگی حالتی است که حد وسط محسوب می شود.

در این حالت، شخص به زبان دوم تنها به صورت کتبی یا شفاهی مسلط است اما نمی تواند به آن حرف بزند.

از این حالت به یادگیری منفعل یاد می شود و یکی از چالش های سخت خانواده های مهاجر به شمار می رود.

برای مثال، زمانی که والدین به زبان اقلیت از کودک سوالی می پرسند، او به زبان اکثریت پاسخ می دهد.

افزایش نیاز به زبان اقلیت و حرف زدن به آن در خانه می تواند این مشکل را برطرف کند.

 

یادگیری همزمان زبان دوم بهتر است یا متوالی؟
هر یک با مزایا و چالش هایی همراه است.

یادگیری همزمان دو زبان می تواند باعث تاخیر زبانی در کودک شود.

یادگیری متوالی می تواند باعث شود که کودک وارد دوره سکوت شود و مدتی به زبان دوم صحبت نکند.

یادگیری همزمان از دوره نوزادی باعث می شود که کودک به صورت طبیعی به دستور زبان و آواهای زبان مسلط شود.

بعضی از والدین نیز ترجیح می دهند کودک ابتدا به زبان مادری خود تسلط کامل پیدا کند تا ریسک عدم یادگیری زبان اقلیت در جامعه ای که همه به زبان دوم صحبت می کنند از بین برود. در این شرایط یادگیری متوالی بهتر است.

این شرایط خانواده شماست که از یکی از انواع دوزبانگی مدلی را می سازد که برای شما بهتر است.

هر چند یادگیری از دوره نوزادی با نتایج بهتر و صحیح تری همراه است، اما هرگز تلاش را دست کم نگیرید.

با تلاش و تمرین بزرگسالان نیز می توانند به تسلط بالایی در زبان دوم دست یابند (دوزبانگی دیرهنگام).

 

شیوه های دو زبانه شدن

  1. شیوه طبیعی: زمانی که فارغ از آموزش دیدن به صورت رسمی و تنها با زندگی در خانواده و یا جامعه ای دو زبانه، فرد، به جهت قرار گرفتن در معرض دو زبان مختلف، توانایی درک و استفاده از هر دو زبان را پیدا می کند. در این روش شخص نیازی به تلاش برای یادگیری ندارد و هر یک از این دو زبان را همانند زبان مادری فرا می گیرد. او حتی قادر خواهد بود به هر یک از این دو زبان تفکر کند.
  2. شیوه آموزش: زمانیکه در کشوری زبانی به غیر از زبان رسمی آن کشور، در سیستم آموزش رسمی تدریس شود، به صورت گسترده افراد در معرض زبانی دیگر قرار می گیرند و در واقع دو زبانه می شوند. ممکن است با بالاتر رفتن سطح تحصیلات شخص و به سبب موقعیت شغلی و اجتماعی، استفاده شخص از زبان دوم افزایش یابد.
  3. شیوه یادگیری خود به خود: در این شیوه، شخص به سبب اینکه بعد از دوران کودکی در جامعه ای قرار می گیرد که به زبانی غیر از زبان مادریش صحبت می کنند در تماس دائم با زبان جدید قرار گرفته و آن را به کار می گیرد.
  4. شیوه آکادمیک: رایج ترین شیوه فراگیری یک زبان خارجی، یادگیری آن زبان در کشور خود شخص است.

 

یادگیری زبان دوم، به هر یک از حالات فوق صورت پذیرد، بسته به میزان مهارت فرد در استفاده از آن زبان، طبقه بندی می شود. در صورتیکه تسلط فرد به هر دو زبان یکسان باشد، در طبقه “دو زبانگی برابر یا محض” و زمانیکه تسلط او به یکی از زبان ها بیشتر باشد، درطبقه “دو زبانگی نابرابر یا ناقص” قرار می گیرد.