واژه نامه دوزبانگی
واژه نامه ها
کسی ﮐﻪ اﺧﺘﻼﻟﻰ در زﺑﺎن دوم وى ﻫﻨﮕﺎم استفاده ملاحظه ﻣﻰ شود و اﯾﻦ اﺧﺘﻼل ﻫﺎ ناشی از تبدیل اﻟﮕﻮﻫﺎى زبان دوم ﺑﻪ زبان اول
است
مترادف ها: دوزبانه متعادل
دوزبانه ها و چند زبانه ها به ندرت در توانایی استفاده از دو زبان با هم برابر هستند . اغلب یکی از زبان ها برتر می باشد. کسی را که بر هر دو زبان اشراف تقریباً برابری داشته باشد ، دوزبانه متوازن یا متعادل می گویند
کسی است که احساس می کند در فهم یا اظهار نظر و احساس خود در زبانی مشکل دارد و این مشکل به دلیل عدم استفاده از زبان است
مترادف ها: دوزبانه بافتی
یادگیری زبان مبتنی بر بافت را دوزبانه موقعیتی یا بافتی می گویند
در دوزبانگی هم پایه شخص بر هر دو زبان در تمام ابعادش تسلطی یکسان دارد.
در دو زبانگی هم پایه شخص برای زبان مادری و زبان دوم قواعد کامل را در ذهن دارد طوری که آن دو زبان در هم تداخل ندارند. این افراد توانایی تفکر و اندیشیدن به هر دو زبان را دارند.
کسی است که در هر وضعیت قادر است، هر دو زبان را چون گویشور آن زبان صحبت کند و نمیتوان بین او و گویشور زبانی تفاوت قایل شد. این قطعی ترین نوع دو زبانگی است.