واژه نامه روانشناسی
واژه نامه ها
مترادف ها: اختلال استرس پس از آسیب روانی, اختلال استرس پس از ضایعه روانی, اختلال تنش زای پس از رویداد, اختلال استرس پس از سانحه,استرس پس از سانحه,posttraumatic stress disorder (PTSD)
مواجهه با مرگ واقعی یا تهدید به مرگ، جراحت جدی، یا خشونت جنسی به صورت یکی (یا تعداد بیشتری) از موارد زیر:
- تجربه کردن مستقیم رویداد (رویدادهای) آسیب زا.
- شاهد بودن رویداد (رویدادها) به صورتی که برای دیگران رخ داده است.
- آگاهی از اینکه رویداد (رویدادهای) آسیب زا برای اعضای خانوادة نزدیک یا دوستان نزدیک اتفاق افتاده است. در موارد مرگ واقعی یا تهدید به مرگ عضوی از خانواده یا دوست، این رویداد (رویدادها) باید خشونت آمیز یا تصادفی بوده باشد.
- تجربه کردن مواجهة مکرر یا شدید با جزئیات ناخوشایند رویداد (رویدادهای) آسیب زا.
مترادف ها: communication disorder
اختلالات ارتباطات، کمبودها در زبان، گفتار و ارتباط را شامل می شوند.
مترادف ها: social (pragmatic) communication disorder
مشکلات مداوم در استفاده ی اجتماعی ارتباط کلامی و غیرکلامی به صورتی که با تمام موارد زیر آشکار می شوند:
مترادف ها: اختلال خلق ادواری, متناوب خُلقی,cyclothymic disorder
حداقل به مدت ۲ سال (در کودکان و نوجوانان حداقل یک سال) چند دوره همراه با نشانه های هیپومانیک وجود داشته است که ملاک های دوره ی هیپومانیک وجود داشته است که ملاک های دوره ی هیپومانیک را برآورده نمی کنند و چند دوره همراه با نشانه های افسردگی که ملاک های دوره افسردگی اساسی را برآورده نمی کنند.
مترادف ها: احساس بی ارزشی,sin feelings
احساس بی ارزشی اغلب با احساس گناه عمیق همراه است فرد احسا س شکستهاي گذشته و حال خود را بزرگ می نماید و به نظر می رسد که محیط اطراف را براي شاهد ادعاي خود غور و بررسی می کند و هر گونه نقص و نارسائی را به خود نسبت می دهد.
مترادف ها: Inferiority feeling
نگرش منفی و انتقاد آمیز نسبت به خود. در واقع این اصطلاح براي کـاربرد روزمـره مردم عامی در اشاره به هر نوع احساس بی کفایی و حقـارت اسـت. و آدلـر بـه وجـود چنین احساسهایی در کودك اشاره دارد
مترادف ها: Agoraphobia
در آگورافوبی ترس یا اضطراب محسوس در مورد دو (یا تعداد بیشتری) از پنج موقعیت زیر به وجود می آید:
- استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی (مثل اتومبیل ها، اتوبوس ها، قطارها، کشتی ها، هواپیماها).
- بودن در مکان های باز (مثل پارکینگ های بی سقف، بازارها، پل ها).
- بودن در مکان های بسته ( مثل فروشگاه ها، تئاتر ها، سینماها).
- ایستادن در صف یا بودن در جمعیت.
- تنها بیرون از خانه بودن.