واژه نامه روانشناسی

جستجوی اصطلاحات واژه نامه (عبارت منظم مجاز است)

واژه نامه ها

اختلال توره کلیک ها: 69
مترادف ها: Tourette’s disorder,Gilles de la Tourette’s syndrome

 تیک های حرکتی متعدد و یک یا چند تیک آوایی برخی اوقات در طول بیماری وجود دارند، هرچند که نه لزوماً به طور همزمان. 

اختلال تبدیلی کلیک ها: 79
مترادف ها: اختلال نشانه کارکرد عصبی,conversion disorder

از جمله‌ی اختلالات روانی است که شامل صنف اختلالات شبه جسمی می‌شود.

در اختلالات شبه جسمی شخص از ناراحتی‌های جسمی مختلف شکایت دارد، اما در اصل مریضی او ازجمله اختلالات روانی بوده و عوامل روانی در ایجاد، شدت و طول مدت علایم نقش جدی دارند.

در اختلال تبدیلی فرد از مشکلات مانند ناشنوایی، نابینایی، فلج عضلانی یا بی‌حسی دست‌ها شکایت دارد و با این علایم نزد دکتر مراجعه می‌کند، اما مریضی او ریشه‌ی روانی دارد.

اختلال پرخوابی کلیک ها: 71
مترادف ها: اختلال پر خوابی,hypersomnia

اختلال پرخوابی وقتی اتفاق می افتد که فرد دچار خواب آلودگی بیش از حد (پرخوابی) با وجود دوره ی خواب اصلی که حداقل ۷ ساعت دوام دارد، همراه با حداقل یکی از نشانه های زیر:

  1. دوره های مکرر خواب یا فرورفتن در خواب ظرف روز واحد.
  2. دوره ی خواب اصلی طولانی یا بیشتر از ۹ ساعت در روز که نیرو بخش نیست.
  3. مشکل بیدار بودن کامل بعد از بیدار شدن ناگهانی.
اختلال بی نظمی خلق اخلالگر کلیک ها: 108
مترادف ها: disruptive mood dysregulation disorder

در این اختلال، طغیان های خشم مکرر و شدید به صورت کلامی (مثل غیظ های کلامی) و /یا رفتاری آشکار می شوند (مثل پرخاشگری جسمانی به افراد یا اموال) که از نظر شدت یا مدت خیلی بی تناسب با موقعیت یا تحریک است.

اختلال بی خوابی کلیک ها: 69
مترادف ها: primary insomnia

شکایت عمده در مورد نارضایتی از کیفیت یا کمیت خواب در ارتباط با یک (یا تعداد بیشتری) از نشانه های زیر:

  1. مشکل شروع کردن خواب. (در کودکان این ممکن است به صورت مشکل شروع کردن خواب بدون مداخله ی مراقبت کننده آشکار شود).
  2. مشکل حفظ کردن خواب که با بیداری های مکرر یا مشکلات برگشتن به خواب بعد از بیداری ها مشخص می شود. (در کودکان این ممکن است به صورت مشکل برگشتن به خواب بدون مداخله مراقبت کننده آشکار شود).
  3. بیدار شدن صبح زود همراه با ناتوانی در برگشتن به خواب.
اختلال افسردگی مداوم کلیک ها: 65
مترادف ها: افسرده خویی,dysthymia,dysthymic disorder

این اختلال بیانگر تحکیم اختلال افسردگی اساسی مزمن و اختلال افسرده خویی است.

اختلال افسردگی اساسی کلیک ها: 120
مترادف ها: اختلال افسردگی عمده,افسردگی,Major Depressive Disorder,major depression

در طول مدت ۲ هفته پنج (یا تعداد بیشتری) از نشانه های زیر وجود داشته اند و انحراف از عملکرد قبلی را نشان می دهند. حداقل یکی از نشانه ها یا (۱) خلق افسرده و یا (۲) فقدان علاقه یا لذت است.

اختلال اضطرابی کلیک ها: 77
مترادف ها: Anxiety disorder

یک اختلال اضطرابی که مشخصه عمده آن تنش وبیمناکی حتمی است . ممکن است با نشانه هاي بدنی مانند تپش قلب، احساس خستگی ، اختلال خواب ، سر گیجه نیز همراه باشد

اختلال اضطراب فراگیر کلیک ها: 70
مترادف ها: generalized anxiety disorder (GAD)

اضطراب و نگرانی بیش از حد (انتظار بیمناک)، که در بیشتر روزها حداقل به مدت ۶ ماه، در مورد چند واقعه یا فعالیت روی می دهند. (مانند عملکرد شغلی یا تحصیلی).

اختلال اضطراب جدایی کلیک ها: 68
مترادف ها: separation anxiety disorder

ترس یا اضطراب نامتناسب با رشد و بیش از اندازه دربارة جدایی از کسانی که فرد به آنها دلبسته است،

اختلال اضطراب بیماری کلیک ها: 90
مترادف ها: illness anxiety disorder

اشتغال ذهنی به داشتن بیماری جدی یا مبتلا شدن به آن در حالیکه نشانه های جسمانی وجود ندارند یا، اگر وجود داشته باشند، از نظر شدت خفیف هستند.

اختلال اضطراب اجتماعی کلیک ها: 70
مترادف ها: فوبی اجتماعی,جمع هراسی,social anxiety disorder,social phobia

ترس یا اضطراب محسوس در مورد یک یا چند موقعیت اجتماعی که در آنها فرد با احتمال بررسی دقیق دیگران مواجه می شود.

اختلال اسکیزوفرنیفرم کلیک ها: 79
مترادف ها: schizophreniform disorder

در این افراد هذیان، توهمات، گفتار آشفته (مثل انحراف گفتار یا گسیختگی مکرر)، رفتار بسیار آشفته یا کاتاتونیک و یا نشانه های منفی (یعنی، کاهش ابراز هیجانی یا بی ارادگی). 

اختلال اسکیزوافکتیو کلیک ها: 81
مترادف ها: اختلال اسکیزو افکتیو, (schizoaffective disorder (SAD

دوره بدون وقفه بیماری که در طول آن، دوره خلقی اساسی (افسردگی اساسی یا مانیک) وجود داشته باشد.

اختلال استرس حاد کلیک ها: 69
مترادف ها: acute stress disorder (ASD)

مواجهه با مرگ واقعی یا تهدید به مرگ، صدمه ی جدی، یا خشونت جنسی به صورت یک (یا تعداد بیشتری از موارد زیر:

  1. تجربه کردن مستقیم رویداد (رویدادهای) آسیب زا.
  2. شاهد بودن رویداد (رویدادهایی) که برای دیگران رخ داده است.
  3. آگاهی از اینکه رویداد (رویدادهایی) برای اعضای خانواده ی نزدیک یا دوست نزدیک روی داده است.
  4. تجربه کردن مواجهه ی مکرر یا شدید با جزئیات ناگوار رویداد (رویدادهای) آسیب زا (مثلاً اولین پاسخ دهندگان جنازه های انسان را جمع می کنند؛ افسران پلیس بارها با جزئیات کودک آزاری مواجه می شوند).